درست. صحیح. بالاتفاق. به اتفاق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بی گفتگو. بی تردید. بی چون و چرا: سفله فعل مار دارد بی خلاف جهد کن تا روی سفله ننگری. بوشکور. هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد و یکتا. ناصرخسرو. هرکه روزی بی رضایش چهرۀ زیباش دید بی خلاف از وی برآرد داغ بی صبری دمار. سنایی. ای بر سریر دولت و اقبال متکی ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی. سوزنی. جان بیمعنی درین تن بی خلاف هست همچون تیغ چوبین در غلاف. مولوی. کانچه در کفه ای بیفزایی به دگر بی خلاف درناید. سعدی. طریق معرفت این است بی خلاف ولی بگوش عشق موافق نیاید این گفتار. سعدی. گر خلافی میان ایشان است بی خلاف این سخن پریشان است. سعدی، که معلومات بسیار و عمیقی ندارد: آدمی بیسواد. (یادداشت مؤلف). کم مایه در دانش
درست. صحیح. بالاتفاق. به اتفاق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بی گفتگو. بی تردید. بی چون و چرا: سفله فعل مار دارد بی خلاف جهد کن تا روی سفله ننگری. بوشکور. هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد و یکتا. ناصرخسرو. هرکه روزی بی رضایش چهرۀ زیباش دید بی خلاف از وی برآرد داغ بی صبری دمار. سنایی. ای بر سریر دولت و اقبال متکی ممدوح بی خلافی و مخدوم بی شکی. سوزنی. جان بیمعنی درین تن بی خلاف هست همچون تیغ چوبین در غلاف. مولوی. کانچه در کفه ای بیفزایی به دگر بی خلاف درناید. سعدی. طریق معرفت این است بی خلاف ولی بگوش عشق موافق نیاید این گفتار. سعدی. گر خلافی میان ایشان است بی خلاف این سخن پریشان است. سعدی، که معلومات بسیار و عمیقی ندارد: آدمی بیسواد. (یادداشت مؤلف). کم مایه در دانش
بادی که مخالف جهت حرکت کشتی وقایق وزد. ضد باد موافق. بادی که کشتی را زیان داردو این مقابل باد مراد و باد موافق است و گاهی در غیر کشتی نیز اطلاق کنند. محتشم کاشی گوید: برهم زده داردگل نازک ورقت را آن باد مخالف که گذر سوی تو دارد. (از آنندراج). چون باد مخالف آید از دور افتادن برگ هست معذور. نظامی. رجوع به باد و باد شرطه و شرطه شود
بادی که مخالف جهت حرکت کشتی وقایق وزد. ضد باد موافق. بادی که کشتی را زیان داردو این مقابل باد مراد و باد موافق است و گاهی در غیر کشتی نیز اطلاق کنند. محتشم کاشی گوید: برهم زده داردگل نازک ورقت را آن باد مخالف که گذر سوی تو دارد. (از آنندراج). چون باد مخالف آید از دور افتادن برگ هست معذور. نظامی. رجوع به باد و باد شرطه و شرطه شود